سخنرانی کوتاه استاد امیری در شام غریبان فعالین جهاد تبیین
✍️ تحلیلی بر تحریم ها و رفع تحریم در بعد از فاجعه کربلا و درسهای سیاست امروز
کربلا فقط یک واقعهی تاریخی نیست؛ آینهای است که قرنها پیش در آن، سیمای مظلومیت حق و زشتی مطلق باطل را به نمایش گذاشت. جملهی تأملبرانگیز «در کربلا زمانی تحریمها را برداشتند که سرها را بریدند، خیمهها را آتش زدند و اهلبیت را به اسارت بردند» تنها یک روایت احساسی نیست؛ بلکه رمزگشایی از یک واقعیت تلخ تاریخی است که بارها در قالبهای گوناگون تکرار شده و هنوز هم تکرار میشود.
تحریم، در فرهنگ سیاسی آن روزگار، تنها به محاصرهی آب محدود نبود. تحریم در کربلا، یعنی بریدن راه نفس حسین (ع). یعنی جلوگیری از تأمین ابتداییترین نیاز انسانی؛ آب، غذا، دارو و امنیت. یزیدیان، راه را بستند تا نگذارند کاروان حق به حیات ادامه دهد. آنان از همان حربهای استفاده کردند که امروز نظام سلطه علیه ملتهای آزادهی جهان به کار میبرد: فشار، محاصره، تهدید، تحریم.
اما چه زمانی این تحریمها را برداشتند؟ آیا زمانی که حسین (ع) کوتاه آمد؟ نه. آیا وقتی که زینب (س) تسلیم شد؟ هرگز. آنان تحریم را وقتی برداشتند که دیگر چیزی نمانده بود؛ وقتی که گلوی علیاصغر دریده شد، وقتی که پیکر عباس افتاد، وقتی که سر از پیکر حسین جدا کردند، وقتی که اهلبیت پیامبر را میان خارها و زخمها، با طناب به اسارت بردند… درست در همان لحظهها، تحریم را برداشتند. چرا؟ چون دیگر چیزی برای تحریمکردن نمانده بود.
این روایت، یک هشدار است. هشداری برای امروز. آنانی که امروز با لبخند دیپلماتیک سخن از لغو تحریمها میزنند، گاه همانانیاند که مترصدند ببینند چقدر از غیرت، عزت، اقتدار، و خونِ مقاومت باقی مانده است. آنان وقتی تحریم را برمیدارند که یا همه چیز را از ما گرفته باشند، یا ما را مجبور به معامله بر سر اصول کرده باشند.
کربلا به ما آموخت که نباید فریب برداشتن تحریمها را خورد. کربلا میگوید که اگر دشمن لبخند زد، شاید درست همان لحظه است که شمشیر را از غلاف درآورده؛ اگر وعده داد، شاید برای سرگرمکردن ما باشد، تا فرصتی برای تیر خلاص بیابد. و اگر تحریم را برداشت، باید از خود بپرسیم: چه را از ما گرفته که حالا نیازی به تحریم نمیبیند؟
سیاست دشمنان اسلام ناب، در طول تاریخ، از یزید تا امروز، همواره چنین بوده: ابتدا با تحریم و تهدید، مقاومت را بشکن، و اگر نشکست، خون بریز؛ اگر باز هم نتیجه نداد، لااقل پس از آن، ژست بشردوستی بگیر تا خود را تطهیر کنی. مگر لشکر عمر سعد، پس از قتلعام عاشورا، برای کودکان آب نیاورد؟ آری، آوردند؛ اما وقتی که دیگر صدای العطش خاموش شده بود!
این روایت امروز نیز صادق است. ایران اسلامی، فلسطین مظلوم، لبنان مقاوم، یمن صبور، عراق رنجکشیده، و همهی ملتهای آزادیخواه دنیا، بارها طعم این سیاست را چشیدهاند. تحریمشان کردند، محاصرهشان کردند، خونشان را ریختند، و آنگاه که دیگر چیزی برای گرفتن نماند، بهنام صلح و انسانیت دست دوستی دراز کردند.
اما آیا ما باید منتظر بمانیم تا دشمن، پس از آنکه سرها را برید، خیمهها را سوزاند و حیا را اسیر کرد، تحریمها را بردارد؟ هرگز. درس عاشورا این است: اگرچه در محاصرهای، اگرچه تشنهای، اگرچه در مظلومیت مطلقی، اما دست از عزت برندار. حسین (ع) آب را نخواست اگر قیمتش سازش بود. او مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح داد. و اینچنین شد که تاریخ تا ابد مدیون اوست.
کربلا، مکتب عزت است؛ مکتب فهم دقیق سیاستِ دشمن. هر وعدهای از سوی یزیدیان، دروغی است برای خوابکردن سپاه حسین. و هر لغو تحریمی، اگر به قیمت افتادن پرچم مقاومت باشد، شکستی است تلختر از خودِ تحریم.
بنابراین، کربلا فقط سوگواری نیست؛ یک نقشهی راه است. اگر میخواهی از دام دشمن در امان بمانی، باید با نگاه عاشورایی، واقعیت سیاست را ببینی. بدان که دشمن زمانی تحریم را برمیدارد، که یا تو را تسلیم کرده باشد، یا بهطور کامل از پا درآورده باشد. و اگر هنوز ایستادهای، بدان که تحریم هنوز پابرجاست؛ چون تو هنوز “حسینی” هستی.
🎤 پایگاه حفظ و نشر آثار” #استاد_امیری”
ارسال دیدگاه