مسئله ناترازی آموزشی و لزوم کشف تشنگان مدرسه‌سازی

محسن دیناروند در یادداشتی در رابطه با ناترازی آموزشی و لزوم کشف تشنگان مدرسه‌ساز آورده است: اگر ابعاد این ناترازی آموزشی کم بود می‌توانستیم از آن بگذریم اما واقعیت امر چیز دیگری را نشان می‌دهد، گستره این ناترازی آن‌قدر وسیع شده که قابل چشم‌پوشی نیست و نادیده گرفتن آن خیانت به آینده کشور است.
محسن دیناروند، از فرهنگیان استان لرستان در یادداشتی که در اختیار پایگاه خبری تحلیلی تاف‌نیوز قرار داده است به مسئله ناترازی آموزشی و لزوم کشف تشنگان مدرسه‌سازی پرداخته است که متن آن از نظر می‌گذرد؛
نه شهر و روستا دارد؛ نه لر و فارس و عرب و ترک و بلوچ! ما آدم‌ها استعدادهایی داریم که باید بروزش دهیم!‌ لازم است بدانیم از نهاد هر انسان تا شکوفایی استعدادهایش یک فرایند مدیریتی از شناسایی، آموزش و دست آخر شکوفایی طی می‌کند و این خلاصه داستان مدیریت منابع انسانی است!
شاید چند دهه پیش می‌شد از زمین‌های خاکی به تیم ملی رسید.علم هم همین‌طور، زمانی می‌شد از مدارس کپری رسید به قله‌های علمی اما امروزه با ورود تکنولوژی‌های متفاوت آموزشی و توسعه امکانات این حوزه و حتی با انقلابی که هوش مصنوعی به پا کرده، دیگر روند رشد آموزشی مثل قبل‌ترها نیست! نه از زمین خاکی می‌توان به تیم ملی رسید و نه خبری از رسیدن از مدارس کپری به حتی دانشگاه خبری هست!
البته آنچه بیان آن رفت فرمول ریاضی نیست که بتوان آن را بدون تغییر پذیرفت! نه! ممکن است بر عکسش هم رخ دهد اما واقعیت این است که رشد بدون امکانات در دنیای امروز و با وجود حرفه‌ای کاری بسیار دشوار است!
از آنجا که نظام آموزشی ما که بنایش بر تعالیم دینی استوار است، خود را به امر عدالت آموزشی که از جنبه‌های قطعی ارزش‌های ماست ملزم می‌داند تا این‌چنین به مدیریت عادلانه منابع انسانی دست یابد.
چه بسا استعداد بسیار خوبی در روستا که می‌توانسته در آینده کشور نقش‌آفرینی ارزشمندی ایفا کند که به علت عدم عدالت آموزشی از آینده مطلوبش باز بماند و همین موجب ایجاد ضعف در آینده کشور شود.
اگر ابعاد این ناترازی آموزشی کم بود می‌توانستیم از آن بگذریم اما واقعیت امر چیز دیگری را نشان می‌دهد، گستره این ناترازی آن‌قدر وسیع شده که قابل چشم‌پوشی نیست و نادیده گرفتن آن خیانت به آینده کشور است!
از این‌رو باید قدران مجموعه دولت به ویژه ریاست محترم جمهور باشیم که به جای انکار مسئله به وجودش اذعان و با کمال اشتیاق خود پای در این عرصه نهاده و خشت بر روی خشت می‌نهد که این مهم اگر قدر دانسته شود می‌تواند آغازی بر پایان ناترازی آموزشی در کشور باشد.
در ادامه این یادداشت نگارنده بنا دارد با تکیه بر تجربه زیسته خویش در حوزه توسعه عدالت آموزشی به رویکردی نوین به این عرصه دست یابد.
چندی پیش نگارنده صاحب مسئولیتی در بدنه آموزش و پرورش یکی از شهرستان‌های محروم استان لرستان بود که بنا به نوع آن در زمینه تکمیل عمرانی یک زمین چمن مصنوعی مورد تقاضای کمک واقع شدم که بنده ابتدا به مقامات بالا ارجاع دادم و خواستار بودجه شدم! بعد از مدتی متوجه شدم واقعا با مشکل بودجه ای مواجه ایم و قدم زدن در راه تکمیل این پروژه عمرانی به واسطه کمک‌های دولتی مقدور نیست در بهترین حالت ممکن، می‌توان به عنوان کمک هزینه روی آن حساب باز کرد‌.
سیمان و ماسه قبل از این به واسطه خیرین تهیه شده بود ولی به علت عمده هزینه اجرای پروژه یعنی بنایی و کارگری کار گره خورده بود!
چند فراخوان برای تشکیل گروه جهادی هم نتوانست یک گروه پای کار جدی تشکیل دهد و این‌چنین شد که تقریبا تمام دست‌اندرکاران قید تکمیل پروژه را زدند ولی من همچنان امیدوار به یافتن راه حل کارساز!
می دانستم تنها راه حل ما تشکیل گروه جهادی است اما واقعا چرا چندین فراخوان و تلاش ما برای تشکیل چنین گروهی ناکام مانده بود؟
پیشتر داستانی شنیده بودم که سر سفره‌ای بنده خدایی احساس تشنگی می‌کرد و چند بار به دیگران گفته بود تشنه‌م!!! آب بیاورید ولی برایش آب نبرده بودند تا در نهایت خودش بلند شد و رفت آب خورد و به او گفته بودند الان که بلند شدی و خودت رفتی سراغ آب تشنه‌ای قبلش تشنه نبودی!
بله قضیه ما هم همین بود ما باید می‌ رفتیم دنبال کسانی که تشنه فوتبال بودند! تا خودشان خودکار بیایند پای کار! با معلمانی که اهل فوتبال بودند صحبت کردیم که این چمن در نهایت برای شماست که در زمین خودتان پا به توپ بشوید و اینطور شد که با کمترین رایزنی ممکن یک گروه جهادی پر جمعیت از معلم های فوتبالیست تشکیل شد! آن‌چنان که مجبور شدیم دو تیم جهادی تشکیل دهیم و به صورت شیفتی فعالیت کنیم تا کار را به سرانجام برسانیم.
در این حین مسئولان شهرستان را برای بازدید دعوت کردیم! وقتی معلمان شهر را دیدند که با چه اشتیاقی کار می کنند، خود نیز آستین بالا زدند و آمدند پای کار!
با کسب این تجربه موفق دریافتم برای مدرسه‌سازی یا زیر مجموعه‌های آن مثل همین زمین چمن یا امثال آن باید افرادی را شناسایی کنیم و دعوت به کار کنیم که اساسا تشنه آن مدرسه یا امکانات وابسته به مدرسه باشند!
اگر ما در گام اول پس از شناسایی نیاز به مدرسه‌سازی، به شناسایی تشنگان مدرسه‌سازی بپردازیم به یقین کار خود به خود پیش می‌رود! شاید باورتان نشود حتی بدون نظارت! آدمی که تشنه است نیاز ندارد کسی نگاهش کند که سمت آب برود و بنوشد! پس راه درست، رویکرد کشف تشنگان مدرسه سازی است سپس زمینه را در اختیارشان قرار دهیم، همین!