اختصاصی تاف نیوز:

پویش های ژئوپلیتیک قدرت و تولد جهان چند قطبی

تاج محمد شاه منصوری
  • پویش‌ قدرت و روندهای اخیر اقدامات بازیگران نظام بین‌الملل، دگردیسی چشم انداز و افق ژئوپلیتیک قدرت‌های بزرگ در شطرنج بازی نظم معطوف به تک قطبی نمایانگر تغییر جهان تک قطبی سلسله مراتب غیر دستوری به جهان چند قطبی است.

تقابل منافع میان مدت و بلند مدت بازیگران اصلی و عدم رعایت قواعد بازی رژیم‌های حقوقی تعریف شده در نظام بین‌الملل خود گواه ناکارامدی و عدم کفایت ظرفیت‌ها و ترتیبات نظم مستقر و در نتیجه گریز ناپذیر بودن تغییر پارادایم و الگوهای کنشگری بازیگران در سیاست و روابط بین‌المللی است. روسیه به عنوان قدرت دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل بدلیل ملاحظات امنیتی ناشی از پیوستن اوکراین به ناتو(که عمدتاً در جهت تحقق چشم‌انداز ژئوپلیتیک جهانی آمریکا بعنوان ابزاری موقت و بمنظور تسلط بر مناطق پراهمیت و راهبردی در اروپای شرقی و غرب روسیه عمل میکند (اوراسیا) و همچنین اقدامات منجر به تحکیم حوزه نفوذ و سلطه خود طی دهه های آینده)همزمان با رویکرد اوراسیاگرایی پوتین و ظهور قدرت اقتصادی چین بعنوان کشور دارای مولفه های کسب ابرقدرت جانشین بناچار نظام بین‌الملل را به سمت تغییر شکلی و ماهوی سوق داده است. به عنوان مثال در حالی که حقوق بین‌الملل وضع شده پس از جنگ جهانی دوم هرگونه تجاوز و کشورگشایی را منع کرده است روسیه به دلیل ملاحظات امنیتی ناشی از طرح‌های تجزیه گرایانه غرب اقدام به جنگ و تجزیه گرجستان در سال ۲۰۰۸ و اعلام استقلال دو منطقه آبخازیا و اوستای شمالی و تجاوز به اوکراین و اعمال وضعیت تحت الحمایگی مناطق کریمه، دونتسک و لوهانسک در سال ۲۰۲۲نموده است. این کشور که از رقبای دیرین ایالات متحده با عبور از گفتمان غربگرایی یلتسین و بهره گیری از گفتمان اوراسیاگرایی اقدام به گسترش روابط خود با قدرت‌های اقتصادی نوظهور آسیایی هند و چین و همچنین برزیل و ایران در قالب بازیگر غیررسمی بریکس نموده است. جهان غرب نیز به رهبری ایالات متحده آمریکا به عنوان حافظ وضع موجود با احساس خطر در مورد از دست رفتن همیشگی جایگاه خود در نظام بین الملل و سپس کاهش نفوذ و سلطه خود در مناطق حائز اهمیتی چون شرق اروپا و غرب آسیا و لزوم حفظ محور راهبردی و نفتخیز خزر-خلیج فارس بدنبال ممانعت از تغییر جهت و نیل کشورهای مستقر در جغرافیای موردنظر به سمت قدرت‌های نوظهور اقتصادی و نظامی آسیا همچون چین هند و روسیه با اتخاذ تصمیمات اقتصادی و نظامی و تشدید اقدامات مستقیم و غیر مستقیم خود است. بر همین اساس ایالات متحده اقدامات نظامی و سیاسی نیابتی و حمایتگرانه نظیر آنچه نظیر موضوع اوکراین و احتمال توسل مستقیم به گزینه نظامی همزمان با تحریمها برای جلوگیری از پیوند دولتها و کشورهای مستقر در مناطق مهم مانند غرب آسیا با رقبای تازه نفس آسیایی خود و به منظور حفظ موقعیت کنونی با اعمال اهرم فشار و مداخله و تحریم را در دستور کار قرار داده است.

 

جنگ کریدورها و طرح مباحثی چون پیمان صلح ابراهیم، کریدور هند اسراییل و جنگ غزه و …. را نیز باید از زاویه این قبیل بازی‌های ژئوپلیتیک قدرت‌های بزرگ آسیایی و بلوک غرب به رهبری آمریکا جهت رفع و شکستن موانع و مقاومت در برابر حفظ و ارتقائ وضع موجود تحلیل و بررسی نمود. پیام دیگر این تحولات ناکارآمدی و ناکامی نظام بین الملل تک قطبی در تحقق و دستیابی به اهداف خود، افزایش بی عدالتی و شکاف درآمدی و پیشرفت کشورهای شمال و جنوب، تداوم روندهای نواستعماری غرب علیه کشورهای مستقل، تناقضات گفتمانی و عملی رژیم‌های وضع شده در میدان عمل، تبعیض و اعمال آپارتاید در برخورداری کشورهای عضو رژیم‌های موضوعه و ..‌. بوده است. لذا همانطور که تجربه نشان داده است مبانی ایجاد و استقرار نظم‌های بین الملل ادواری مانند معاهده وستفالی در سال ۱۶۴۸ تا ۱۸۱۳، نظام کنگره یا اتحاد وین از ۱۸۱۳ تا ۱۹۱۴، نظام جامعه ملل از ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۹، و نظام بین الملل دوقطبی منعطف از ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۱ به دلیل سیالیت و روندگی تحولات سیاسی و اجتماعی دولت‌ها و ملت‌ها نتوانستند به صورت دائمی استقرار و ادامه پیدا کنند نظم کنونی تک قطبی غیر دستوری استقرار یافته از سال ۱۹۹۱ تاکنون(مدیریت از طریق اشاعه رژیم‌ها و گفتمانهای حقوقی فراگیر و جهانی مانند حقوق بشر، دمکراسی البته با قرائت غربی آن، دستورالعمل مبارزه با تروریسم و تامین مالی آن، منع و عدم اشاعه تسلیحات کشتار جمعی و …) نیز نتوانسته است حتی منافع بانیان آن را برآورده و عدالت را در سطح بین‌الملل مستقر نماید. لذا هم اکنون چندین کشور تجدید نظر طلب و مخالف وضع موجود مانند روسیه، چین، ایران، هند و برزیل هرکدام با ملاحظات مختلف و خواستگاه های متفاوت تعریف هویت و منافع ملی خود که منابع و ابزارهای مناسبی را نیز در اختیار دارند به عنوان قدرت‌های همگرا در سطح نظام بین‌الملل مصمم به تغییر شکل و ماهیت نظام بین الملل از تک قطبی به چند قطبی شده اند. لذا از آنجاییکه مفهوم نوین ژئوپلیتیک نه تنها شامل تاثیرات متقابل جغرافیا و راهبردهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی بین دولتها، کشورها و سازمانهای ایجاد شده در سطوح جهانی، بین المللی و ملی و منطقه ای می شود بلکه به شکل گیری فضای انتزاعی و بین الاذهانی سیال بین افراد یک جامعه، منطقه و کشور مبتنی بر شیوه و نتایج کنش و واکنش افراد در زیست بومهای خرد و منطقه ای در نیل به پیشرفت و شکوفایی و تعالی زندگی فردی و جمعی آنها، و همچنین سبک تبیین فکری و طرحواره ذهنی منتج از آن، جریانات فکری، تربیتی و فرهنگی یک فضا و مقیاس محیطی مشخص اشاره و ارتباط دارد می توان اعمال فشار و تدارک جنگ ترکیبی بر کشورهای در حال توسعه تجدیدنظر طلب که توأم با فشارهای سیاسی، اقتصادی و حقوق بشری از طریق ابزارهای رسانه ای کلاسیک و فضای مجازی نوین همراه و با هدف سوگیری و شکل دادن به ذهنیت افراد تحت حاکمیت و تغییر ادارک آنها در همین راستا قابل ارزیابی است حجم انبوه تبلیغات و تهدیدات توام با تحریم گسترده با هدف تغییر ادراک و استنباط جمعی از وضعیت اجتماعی و سیاسی از اولویت‌های کشور علیه ایران و دیگر قدرتها و کشورهای تجدیدنظرطلب با طرفداران حفظ وضع موجود نظام بین الملل مستقر بر همین مبنا قابل تحلیل و تامل می باشد. بدیهی است کشورهای مورد اشاره در صورت تداوم همگرایی این کشورها در دو قالب سازمان های بین المللی چون شانگهای و بریکس، و البته حفظ اتحاد در داخل و گفتمان مقاومت به طور مشخص توسط جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه غرب آسیا نظام بین‌المللی چند قطبی در حال تولد است و تا چندین دهه آینده مبنای عمل مناسبات دولت‌ها و روابط ملت‌ها را شکل دهی و انتظام بخشیده و مدیریت خواهد نمود. عدم گذار سالم از این مرحله نیز تبعات فاجعه باری چون سلب استقلال سیاسی و اقتصادی و اطلاعاتی، وابستگی فرهنگی و حتی اشغال نظامی و تجزیه کشورها و بنابر تجارب دیگر دولت‌ها آینده نامعلوم و چرخه چند دهه ای سرشار از ناامنی، تبعیضات قومیتی و مذهبی و کاهش سطح رفاه و آرامش اجتماعی را در پی خواهد داشت.