دانشیار دانشگاه لرستان:

منجی‌گرایی؛ عقیده‌ای دیرین/ملت‌ها همواره در انتظار منجی بوده‌اند

مجتبی گراوند با بیان اینکه منجی‌گرایی عقیده‌ای دیرین است که از روزگاران کهن تا به امروز، در اندیشه دینی بسیاری از جوامع وجود داشته است، گفت: ملت‌ها همواره در انتظار منجی بوده‌اند تا بساط ظلم و ستم را برچیده و عدالت را در جامعه برپا کنند.

به گزارش پایگاه خبری تاف‌نیوز، مجتبی گراوند، دانشیار تاریخ اسلام دانشگاه لرستان در آستانه فرا رسیدن نیمه شعبان و سالروز ولادت با سعادت امام مهدی‌موعود(عج) به موضوع مهدویت و منجی‌گرایی در اندیشه سیاسی تشیع پرداخته است که در ادامه می‌خوانیم:

در کتاب‌های ادیان الهی و غیرِالهی، همچون تورات حضرت موسی(ع) و زبور داوود(ع)، اوستای زرتشت، انجیل حضرت عیسی مسیح(ع)، برهمایی و بودایی به بحث منجی و موعود اشاره شده است.

دین اسلام نیز در قرآن کریم و سپس احادیث نبوی(ص) و ائمه اطهار(ع) به مهدویت پرداخته است. لذا منجی‌گرایی عقیده‌ای دیرین است که از روزگاران کهن تا به امروز، در اندیشه دینی بسیاری از جوامع وجود داشته و ملت‌ها همواره در انتظار منجی بوده‌اند تا بساط ظلم و ستم را برچیده و عدالت را در جامعه برپا کنند.

در اسلام نیز مطابق با احادیث متعددی که از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نقل شده، بشارت چنین منجی‌ای داده شده است. اختلاف فِرَق و مذاهب اسلام بر سر این مسئله، بر سر مصداق و کیفیت ظهور منجی است.

در اندیشه سیاسی تشیع، مسئله «غیبت» و «مهدویت» جایگاه مهمی دارد و روایاتی درباره مهدی موعود، وقوع غیبت و دیگر امور مربوط به آن آمده است.

«مهدویت» واژه‌ای عربی و از ریشه «مهدی» است که از اضافه شدن «ت» به «مَهدَوی» ساخته شده است. مهدوی به معنای مربوط‌ بودن به مهدی است، مانند واژه عَلَوی و حَسَنی. «ت» در واژه «مهدویت»، تای تأنیث است و به‌واسطه حذف شدنِ موصوف آمده است؛ یعنی در اصل «طریقه مهدوّیه» یا مانند آن بوده است.

استفاده از واژه مهدی به معنای منجی و نجات‌بخش، بیشتر در بین شیعیان دوازده‌ امامی به مهدی(عج)، فرزند امام حسن عسکری(ع) اختصاص دارد که در پایان تاریخ، نجات‌‌بخش بشریت خواهد بود.

واژه «موعود» نیز از لحاظِ لغوی اسم مفعول و به معنای وعده داده‌ شده است و از لحاظ اصطلاحی در فرهنگ اسلامی برای اشاره به حضرت مهدی(عج) به‌کار می‌رود. دلیل این امر وعده‌های قرآنی و روایی متعددی است که باورمندان شایسته‌کار را به حاکمیت جهانی الهی، استقرار کامل اسلام و برپایی دولت عدالت‌گستر در پایان تاریخ و نیز به قیام و انقلاب حضرت مهدی(عج) برای تحقق بخشیدن به آنچه یاد شد، وعده می‌دهد.

واژه «غیبت» نیز اسم مصدر از ثلاثی مجرد «غَابَ یَغیبُ» است و معنای لغوی آن ناپدید شدن و دور از چشم بودن است و در اصطلاح، عبارت از پنهانی زیستن حضرت مهدی(عج) است.

پروردگار عالم هیچ‌گاه بشر را بدون راهنما رها نکرده است

پروردگار عالم از ابتدای خلقت آدم(ع)، هیچ‌گاه بشر را بدون راهنما رها نکرده است و تا روز رستاخیز این حقیقت ادامه دارد. به همین خاطر، انبیا صاحب شریعت قبل از اسلام، ضمن دعوت مردم به‌سمت خداپرستی، همیشه از منجی آخرالزمان(عج) صحبت کرده‌اند که با ظهور خود ضمن مبارزه با دشمنان خدا و بشریت، عدالت را در سراسر گیتی اجرا خواهد کرد و همگی ایشان، این منجی را از نسل آخرین پیامبر می‌دانند.

شیعه امامیه فرزند امام یازدهم، یعنی امام حسن عسکری(ع) را مهدی موعود می‌داند که با غیبت ایشان در سال ۲۶۰ ق، فرق مختلف اسلامی شبهات متعددی بر مسئله مهدویت و غیبت ایشان طرح کردند و این شبهات موجب گسست در جامعه امامیه و تغییر مذهب بسیاری از امامیه شد. با غیبت امام دوازدهم(عج) شبهات و مسائل مختلف فکری و اعتقادی برای شیعیان به‌دوجود آمد. آغاز غیبت و حضور نداشتنِ امام(ع) که تکیه‌گاه و مرجع شیعیان در مسائل مختلف علمی و دینی بود؛ تا حدودی باعث بحران اعتقادی و فرهنگی برای شیعیان شد. از طرفی ظهور مدعیان نیابت در عصر غیبت با انحراف و القای شبهاتی همراه بود که خطری جدی برای جامعۀ شیعه به‌شمار می‌رفت.

به‌ دلیل نبود امام در جامعه، در جهت رفع شبهات مطرح‌ شده، وظیفه پاسخ‌گویی به این شبهات را عالمان شیعه قرن چهارم به‌ بعد، برعهده می‌گیرند. از مهمترین این عالمان می‌توان به شیخ کلینی، محمدبن‌ابراهیم نعمانی، شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ توسی و سید مرتضی اشاره کرد که با نوشتن کتاب‌های متعدد، از اندیشه مهدویت و غیبت دفاع کردند.

آنان از ابتدای امر غیبت، با روش‌های مختلف به رفع شبهات و تثبیت نظریه وجود و غیبت امام عصر(ع) پرداختند. در این میان هفت اثر الغیبه و الحیره حمیری، الامامه و التبصره من الحیره ابن‌بابویه، الحجه شیخ کلینی، الغیبه نعمانی، کمال‌الدین و تمام‌النعمه شیخ صدوق، ارشاد شیخ مفید و الغیبه توسی که در اولین سده پس از آغاز غیبت کبرا به رشته تحریر درآمده‌اند، در تثبیت نظریه مهدویت نقش بسزایی داشته‌اند.

مهاجرت و فرار سادات علوی که از ظلم بنی‌عباس به ایران و به‌ ویژه، منطقه جبال رخ داده بود، زمینه را برای گسترش تشیع در این مناطق فراهم کرد. با انتقال مکتب شیعی از کوفه به قم و ری، عالمان شیعه جبال طی قرون سوم و چهارم هجری، اعتقادات فرقه‌های کیسانیه، اسماعیلیه، قرامطه، واقفیه، زیدیه و غلات که از زمان شهادت امام علی(ع) تا آن زمان به‌ وجود آمده بودند و هرکدام امام مدنظر خویش را مهدی و غایب اعلام می‌کردند را با جواب‌های فقهی و استدلالی رد کردند.

آنان همچنین با تشکیل جلسات مباحثه، تبلیغ و نگارش آثاری به شبهات و حیرانی مردم پس از غیبت صغرا که به قیاس و رأی روی آورده بودند، پاسخ دادند که این زمینه را برای انتقال مرجعیت از معصومان(ع) به علمای شیعه در عصر غیبت هموار کرد و مسیر شیعه را برای آیندگان ترسیم و تبیین کرد.

با شهادت امام حسن عسکری(ع) در سال ۲۶۰ هجری و شروع عصر غیبت صغرا و نواب اربعه، دانشمندان جبال ایران و شاگردانشان همچون کلینی، ابن‌بابویه، حمیری، نعمانی و سایر علمای شهر قم که دو بار به‌ خاطر حفظ عقیده تشیع در زمان خلفای عباسی قتل‌عام شدند، شروع به جمع‌آوری احادیث ائمه(ع) در کتاب‌های خود پرداختند و مبحث مفصلی را با توجه به حیرت شیعیان زمان خود و آیندگان در زمینه غیبت امام دوزادهم(عج) تألیف کردند، تا اینکه بعد از پایان غیبت صغرا و مساعد شدن شرایط سیاسی اجتماعی شیعیان به دلیل وجود حکومت‌های شیعی آل‌‎بویه و حمدانیان و فاطمیان از تقیه خارج شدند و با تشکیل مجالس بحث، مناظره، تبلیغ و مسافرت به ترویج و تقویت شیعه و موضوع مهدویت پرداختند. به ‎عنوان نمونه عالم شیعی این عصر، یعنی شیخ صدوق با حضور در مناظرات و گفت‌وگوها در شهرها و مناطق مختلف بطلان سایر عقیده‌‎های فرق مختلف زمان خود و اثبات تشیع اثنی‌عشری و غیبت امام دوازدهم(عج) برای عصر خویش و آیندگان با تألیف کتاب کمال‎الدین و تمام النعمه باعث تثبیت و گسترش مهدویت در اعتقاد شیعیان شد.